هنری وبناهای تاریخی و یا تماشای تئاتر تمایل دارند (تیلور، 1997: 200-199). به نظر بوردیو مهمترین ویژگی عادتواره خصیصۀ جامعهجویی آن است. چنانچه افراد در وضعیتهایی مشابه زندگی کنند، در عادتوارۀ یکدیگر شریک میشوند، به گونهای که اعضای گروه، قشر وطبقه در جامعهای واحد دارای عادتوارۀ یکسان هستند. وی معتقد است عادتواره باعثِ بازتاب تفاوتهای اجتماعی در عمل میشود (کنوبلاخ، 1391: 329-328). بنابراین بوردیو در اینجا در مقابل نظریۀ طبقاتی مارکس، معتقد است که مناسبات تولیدی تعیین کنندۀ طبقات اجتماعی نیستند، بلکه عادتوارهها هستند که به آنها شکل میدهند.
اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته روانشناسی و علوم تربیتی همه موضوعات و گرایش ها :روانشناسی بالینی ، تربیتی ، صنعتی سازمانی ،آموزش و پرورش، کودکاناستثنائی،روانسنجی، تکنولوژی آموزشی ، مدیریت آموزشی ، برنامه ریزی درسی ، زیست روانشناسی ، روانشناسی رشد
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
بوردیو عادتواره را با یک مفهوم دیگر به نام ذائقه پیوند میزند. ذائقه نیز یک عملکرد است که یکی از کارکردهایش این است که افراد جامعه از طریق ذائقه به ادراکی از جایگاهشان در نظام اجتماعی میرسند. ذائقه، همۀ کسانی را که سلیقۀ به نسبت یکسانی دارند به هم نزدیک میکند و از این طریق آنها را از افراد دیگر جدا میکند. از طریق ذائقه انسانها، دیگران و نیز خودشان را در جامعه طبقهبندی مینمایند. (ریتزر، 1380: 727) مثلاً آدمها را بر حسب ذائقههایی که از خود نشان میدهند و با ترجیح قائل شدنهایشان برای انواع فعالیتهای فراغتیِ متفاوت مانند گوش دادن به موسیقی، دیدن فیلم سینمایی یا خواندن شعر میتوان دستهبندی کرد. ذائقهها محصول اجتماعی بوده و یکی از شاخصهای سرمایه فرهنگی را تشکیل میدهند.
به گونهای دیگر میتوان گفت منظور وی از ذائقه، نظامی از طرحهای ادراکی و طرحهای ارزیابیای است که در هر عادتواره وجود دارند و بر انتخاب و اولویت دادن به اشیا و فعالیتهای معین تأثیر میگذارند. بوردیو سه شکل ذائقه را از یکدیگر متمایز میکند. ذائقۀ مشروع که به طبقات حاکم تعلق دارد، ذائقۀ عمومی که خاص طبقۀ کارگر است و ذائقۀ میانی که در میان طبقات متوسط رایج است و با ویژگی جهتگیری به سوی ذائقۀ مشروع مشخص میشود (بوردیو، 1984: 17).
محیطهای آموزشی در جوامع مدرن، گروه همسالان و خانواده بر ذائقه تأثیر میگذارند. از نظر بوردیو، ذائقه را میتوان به عنوان نوعی ازسرمایه فرهنگی دید که ایجاد تبعیض و تمایز بین انواع گروههای منزلتی را امکان پذیر میکند. (باکاک، 1381: 99).
بوردیو به این نکته اشاره میکند که دانشآموزان طبقه کارگری و کم درآمد جامعه نسبت به دانش آموزان طبقه متوسط و طبقه بالای جامعه احتمال بیشتری دارد که ترک تحصیل کنند حتی اگر دستاوردهای قبلی را هم در تحقیقات خود جزو متغیر کنترل کننده به حساب آوریم. او ادعا میکند که این ترک تحصیل بیشتر به خاطر مکانیزم مهم انتخاب است تا به خاطر رد شدن در آزمونها. «بنابراین حتی اگر سطح تحصیلی یکسانی هم وجود داشته باشد دانش آموزان قشر کارگری احتمال بیشتری دارد که خود را از ادامه تحصیل در مقاطع ثانویه حذف کنند به صورتی که به جای حذف خود پس از ورود به مقاطع بالاتر اصلاً به مقاطع بالاتر نمیروند و همچنین احتمال وارد نشدن به مقاطع بالاتر خیلی بیشتر از آن است که پس از ورود توسط سیستم آزمون مدارس رد شده و از مدرسه اخراج شوند» (بوردیو، 1990: 153). بوردیو ادعا می کند که این پدیده را می توان تحت عنوان عادتوارۀ طبقه کارگری تشریح کرد. عادتواره به نوعی توسط اهداف موفقیتآمیزی که در یک طبقه اجتماعی مشترک است شکل میگیرد. در عوض این عادتوره است که کنشهای اعضای آن قشر اجتماعی را تعیین می کند.
«نگرشهای منفی نسبت به مدرسه که نتیجه آن؛ خود، ترک تحصیل طبقههای کم درآمد و آسیبپذیر و بخشهایی از آن است، باید به گونهای برداشت شوند که این نگرشها نوعی انتظار است، انتظار و توقعی که بر اساس تخمینهای ناخودآگاه، احتمالات موفقیت که در ذهن یک قشر اجتماعی وجود دارد شکل میگیرد، انتظاراتی که بر اساس قوانینی که به طور خارجی توسط مدرسه در مورد این اقشار خالی از ارزشهای فرهنگی اجرا می شوند»(بوردیو،1977: 495).
2-10-2 سرمایه فرهنگی و آموزش عالی
یکی از شیوههای رایج برای هویتیابی و بازنمایی خویشتن، به ویژه در دوران معاصر، مصرف فرهنگی است. افراد در مصرف فرهنگی، انواع کالاها و نمادهای ارزشمند را، نه به خاطر ارزش مادیشان بلکه به دلیل ارزش فرهنگی آنها و به منظور ایجاد تصاویری مطلوب از خویش در ذهن دیگران مصرف میکنند (قانعی راد و خسروخاور، 1385: 129). جامعۀ مدرن و پیچیدۀ امروزی، امکانهای انتخاب افراد در زندگی روزمره را افزایش داده است، بنابراین افراد با انتخاب الگوهای خاصی از مصرف، تمایز خود را با دیگران نشان داده و برای خود تشخص و هویت اجتماعی ایجاد میکنند.
در مطالعهای ثابت شد که بهرهمندی از اشکال سرمایهفرهنگی و اجتماعی هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم در هویت جمعی زنان اثرگذار است (قادرزاده، 1390: 60). یافتههای تحقیق دیگری در این مورد نشان میدهد که بین سطوح مختلف تحصیلات و میزان استفاده از محصولات فرهنگی تفاوت معناداری وجود دارد. به بیانی مصرف فرهنگی در سطوح مختلف تحصیلات از تفاوت معناداری برخوردار است. همچنین یافتهها نشان میدهد که با افزایش تحصیلات میزان استفاده از محصولات فرهنگی نیز افزایش مییابد، بهطوریکه با افزایش تحصیلات، میزان استفاده از امکانات بصری، میزان گوش دادن به موسیقی و رفتن به سینما و تئاتر افزایش پیدا کرده است. در نهایت اینکه مصرف فرهنگی هم در سطوح و میزانهای مصرف و هم در الگو یا ترجیح مصرف، در میان افراد با تحصیلات مختلف متفاوت بوده است. بهطوریکه می توان گفت، تحصیلات با انباشت منابع و سرمایه های فرهنگی در فرد به شکلدهی شیوه های خاصی از مصرف دست زده است (کلانتری و همکاران، 1392: 111).
به تعبیر بوردیو کسانی که دارای سرمایه فرهنگی بیشتری هستند، الگوهای انتخاب بیشتری دارند. وی متذکر میشود یکی از راههای مهم دستیابی به منابع و سرمایۀ فرهنگی، تحصیلات و انباشت دانش است (بوردیو، 1984: 254). اما انگیزه افراد در مصرف فرهنگیِ آموزش عالی، دستیابی به ارزشها و نمادها، ابراز خویش و هویتیابی بوده و افراد بدون در نظر گرفتن بازده اقتصادی هزینههای ثبتنام و حتی به گونهای نامتناسب با درآمد خویش در رقابت برای ورود به دانشگاهها شرکت کرده و بار اقتصادی آن را میپذیرند. مصرف فرهنگی به عنوان فرایندی برای کسب هویت اغلب به طور همزمان دارای لبههای فعالانه و منفعلانه است و با استفاده از تعابیر مید میتوان حضور من فاعلی و من مفعولی را در آن تشخیص داد. «فهم از خود» ترکیبی همزمان از تعاریف دیگران از خود است و هویت بر اثر این دیالکتیک درونی- بیرونی شناسایی میشود (جنکیز، 1381: 35).
بنابراین میتوان گفت، افرادی که دارای سطح تحصیلات دانشگاهی هستند، دارای منابع و سرمایه فرهنگی بیشتری بوده و شیوهها و ترجیحات فرهنگی گوناگونی دارند و در شیوه ، میزان مصرف، نوع و ماهیت مصرف فرهنگی متفاوت هستند. امروزه تحصیلات و آموزش عالی نقش مهمی در شکلگیری سرمایه فرهنگی افراد داشته، انتخاب سبکهای خاص زندگی را برای آنها افزایش میدهد و به تبع آن به اشخاصی که این سرمایه را با خود دارند هویت میبخشد.
فرضیههای سرمایه اقتصادی و فرهنگی بحث میکنند که والدین مرفه قادرند برای فرزندانشان دسترسی به مدارس بهتر و امتیازات ویژه و فعالیتهای فوق برنامه را ارائه کنند. بعلاوه، این احتمال وجود دارد که جوانانی از خانوادههایی با درآمد بالاتر، استطاعت هزینههایی را دارند که درگیر تحصیلات طولانیتر شوند، و تمایل دارند که وقت، تلاش و سرمایهگذاری بیشتری برای دانشگاه صرف کنند (بودون، 1974 به نقل از دگراف و همکاران، 2000: 93). فرضیه سرمایه فرهنگی بوردیو، پیشنهاد میکند که ریشه اجتماعی خانوادهها بر موفقیت تحصیلی تأثیرگذار است، همچنین ریشۀ اجتماعی خانوادهها منجر به میزان بیشتری منابع فرهنگی از طرف والدین ممتاز میشود، که به کودکانشان کمک میکند، در مدارس فراگیر، تسلط بیشتری بر برنامه درسی داشته باشند (بوردیو، 1973: 112-71). مدارس به روز شدهاند تا موفقیت دانشآموزانِ این گروههای ممتاز را تضمین کنند. دانش آموزانی که برتریِ ظریفِ سبکهایِ زبانیِ حاکم و سبکهای واکنش متقابل را حفظ میکنند، به طور مثبتی توسط معلمان حمایت میشوند. این عناصر فرهنگیِ خانوادگی، پذیرشِ درخواست، برای تحصیلات بالاتر را تسهیل میکند (لارو، 1987: 85-73). تئوری سرمایه فرهنگی معمولاً به اهمیت اجتماعی شدن در فعالیتهای روشنفکرانه مثل علاقه به هنر، موسیقی کلاسیک، تئاتر و حضور در موزه و خواندن ادبیات اشاره میکند. این تئوری بیان میکند؛ کودکانی که با این نوع اجتماعی شدن آشنا نیستند، مدرسه برایشان تجربهای خصومتآمیز است. آنها فاقد مهارتها، عادات و سبکی هستند که در سطوح بالای تحصیلی تحسین میشوند. در نتیجه، آنها از تحصیلات بالاتر خودداری خواهند کرد (انتخاب شخصی)، و اگر در تحصیلات بالاتر شرکت کنند، نتایج مورد انتظار را کسب نمیکنند (ممانعت غیر مستقیم) یا ممکن است توسط معلمان تشخیص داده نشوند (انتخاب معلم) (کالمین و کرایکمپ 1996: 34- 22). در یکی از اولین مطالعات تجربی بر روی تأثیرات سرمایه فرهنگی بر موفقیت تحصیلی، دی ماجیو (1982) دریافت که منابع فرهنگی، کیفیت نتایج تحصیلی را بالا میبرد. حتی هنگامی که تأثیر توانایی اولیه و سطح تحصیلات پدر به حساب میآید. همچنین وی به این نتیجه رسید که برای پسرها، تأثیر سرمایه فرهنگی در طبقات پایین قویتر است (دیماجیو، 1982: 201- 189).
دی ماجیو و موهر (1985) ثابت کردند که منابع فرهنگی؛ اثر مثبت روی موفقیت زنان و مردان در آمریکا دارند و اثر آنها از اثر موفقیت تحصیلی پدر قویتر است (دیماجیو و موهر، 1985: 61). نقطۀ ضعف مهم هر دو مطالعه، با این حال این است که سرمایه فرهنگی از طریق علایق دانش آموزان اندازهگیری میشود و نه از طریق منابع فرهنگی والدین. گرچه یافتههای دی ماجیو، مثل علایق قابل توجه هستند، اما آنها اثرات ریشه اجتماعی را در یک حرفۀ آموزشی، توضیح نمیدهند (دگراف و همکاران، 2000: 93). یک روش مناسبتر برای اندازهگیری سرمایه فرهنگی این است که رفتار والدین را با توجه به سلیقهها و ترجیحات فرهنگی بسنجیم. رفتار والدین یک اندازهگیری قوی در مورد سرمایه فرهنگی ارائه میکند که بر موفقیت تحصیلی کودکان اثر میگذارد. (گانزبوم و همکاران، 1990: 84-3).
بوردیو در تحلیل موفقیتهای طبقات مختلف اجتماعی یادآور میشود که همگام با گسترش سریع آموزش عالی، سرمایه فرهنگی به عنوان یک نیروی جدید در فرایند پایگاه- موفقیت وارد عمل میشود. به عقیدۀ او کودکان متعلق به زمینههای اجتماعی- اقتصادی مسلط، در منزل غالباً در معرض فعالیتهای فرهنگی بلند مرتبه قرار میگیرند و آنهایی که سرمایه فرهنگی را در منزل کسب میکنند احتمالاً در مدرسه موفقترند و در نتیجه شانس بیشتری برای رسیدن به سطوح بالای آموزش در مقایسه با دیگران دارند (کالیمین و کرایکمپبه نقل از نوغانی، 1388: 80).
دانشآموزانی که با آوردههای بیشتر و بهتری از سرمایه فرهنگی وارد نظام آموزشی میشوند بهتر قادرند با قواعد بازی نظام آموزشی همراهی کنند. به عبارت دیگر، سرمایه فرهنگی والدین تأثیر قابل ملاحظهای بر موفقیت تحصیلی فرزندان آنها دارد (جانعلیزاده چوببستی و همکاران، 1390: 103). پیشینه خانوادگی از جمله عوامل مؤثر در نمره آزمون و موفقیت تحصیلی دانشآموزان محسوب میشود. نتایج تحقیقات نشان میدهد که موقعیت اقتصادی، اجتماعی، شغل والدین و اندازه خانواده از جمله عوامل مهم خانوادگی مؤثر در موفقیت و نمره آزمون تحصیلی است (مِجُربانکس، 1996: 394-373).
بنابراین با توجه به مطالعاتی که در مورد سرمایه فرهنگی صورت گرفته، نتایج نشان میدهد که فرضیه فرهنگی بوردیو دور از دسترس نیست. نه تنها منابع اقتصادی والدین، بلکه منابع فرهنگی آنان نیز در مؤفقیت تحصیلی فرزندان و ادامۀ تحصیل آنها در دانشگاه مؤثر است. سرمایۀ فرهنگی به انسان نیروی فکری بیشتری اعطا میکند. در شرایطی که خانواده از فشار اقتصادی فارغ شده است، قدرت فکری بیشتر، و نیز سرمایه اقتصای زیادتری برای تمرکز در فراگیری دانش برای افراد آن خانواده فراهم است. سرمایه فرهنگی و اقتصادی خانوادهها میتواند به عنوان یک عامل مؤثر و کاملاً تأثیرگذار بر روند گرایش به آموزش عالی فرزندان نقش بازی کند. خانوادههایی که از سرمایه فرهنگی بیشتری برخوردارند، علاوه بر اینکه توانایی فرستادن فرزندانشان به مراکز آموزش عالی بیشتر است، در صدد افزایش سرمایه فرهنگی خود با کسب مدارک معتبر دانشگاهی از سوی فرزندان خود هستند و بلعکس خانوادههایی که از سرمایه فرهنگی بیبهره هستند، علاوه براین که توانایی مالی برای فرستادن فرزندانشان به دانشگاههای معتبر دولتی ندارند، به لحاظ فکری نیز نسبت به دانشگاه و مراکز آموزش عالی دیدی منفی و ناامید کننده دارند و لذا تلاشی نیز برای فرستادن جوانانشان به این مراکز آموزشی نمیکنند.
توضیحات جامعه شناسانه برای وابستگی بین زمینه خانوادگی و موفقیت تحصیلی فرزندان به طور کلی به اهمیت سرمایه فرهنگی و اقتصادی والدین برمیگردد (دگراف، 1986: 48). باتوجه به این که پیشینه تحصیلی میتواند معرف توانایی و استعداد تحصیلی دانشآموز باشد، میتوان نتیجه گرفت که زمینه اقتصادی و فرهنگی خانواده، مستقل از تواناییهای تحصیلی و لیاقت و استعداد دانشآموزان، بر سرنوشت تحصیلی آنها اثرگذار است؛ همچنین سرمایه فرهگی والدین در مقایسه با سرمایه اقتصادی آنها سهم بیشتر بر دستیابی فرزندان به آموزش عالی دارد. همچنین سرمایه فرهنگی در موفقیت تحصیلی در عرصه آموزش عالی هم از حیث موفقیت در ورود به دانشگاه و هم از حیث نمره داوطلب در آزمون سراسری سهم معناداری داشته است (نوغانی ، 1382: 95). سرمایه بالای فرهنگی والدین باعث افزایش احتمال قبولی در ورود به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی میشود، همچنین توزیع نابرابر سرمایه در اشکال فرهنگی و اقتصادی باعث عدم رعایت عدالت آموزشی از منظر شانس قبولی در آزمون سراسری میشود (خدایی، 1385: 81). آموزش عالی در همۀ دنیا بر ابعاد اقتصادی و تربیت نیروی انسانی دارای یک لبۀ شخصی و فرهنگی نیز میباشد ولی اهیت این جنبه در مورد کشوری چون ایران روزبهروز و همگام با کاهش نقش اقتصادی و سیاسی آموزش عالی و رشد فزایندۀ بیکاری دانشآموختگان در حال افزایش است. هر چند این لبه فرهنگی در مورد همۀ داوطلبان ورود به دانشگاه صرفنظر از جنسیت آنها صادق است ولی با توجه به اهمیت بیشتر مصرف فرهنگی برای زنان و نیز سهم کمتر زنان در بازار کار و میزان بالاتر بیکاری دانشآموختگان زن با صراحت بیشتری میتوان ورود زنان