برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 25
از خدا بیخبر(ظالم، نابهکار) آزگار(زمان دراز) زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن استخوان خرد (نرم) کردن(با رنج و زحمت بسیار چیزی بهدست آوردن، دود چراغ خوردن) خرس-چاق و درشت-تنومند الحق و الانصاف(انصافن، حقن) حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن خشک خشک توش کردن-در مقابل کسی…
Read More “برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 25” »