زبان کردی بخشی از شاخهی ایرانی تیرهی فرعی زبان هند و اروپایی است. کردهای عراق زبان کردی را با اقتباسی از خط پارسی، عربی و کردها اتحاد شوروی با اقتباسی از الفبای سیریلیک مینویسند.
«طایفه شقاقی از نژاد کرد آریائی هستند و پیرو مذهب تسنن میباشند و تیره هائی از این طایفه بزرگ روی ارادت به خاندان صفوی و همکاری با پادشاهان آن سلسله در طول تاریخ به مذهب شیعه گرویدهاند. زبان ایلی را که شبیه کردی (کرمانجی) و لری بوده از یاد برده و به زبان (ترکی) آذری تکلم میکنند5.
“این طایفه را که به زبان کردی شکاکی گویند از چهل تیره و هشتاد هزار خانواده تشکیل شدهاند که در ابتدای ورود در حوالی شهر تبریز چادر زده بودهاند و سپس دولت وقت چهل هزار خانوار آنان را در منطقه هشترود و گرمرود سراب قوریچای منطقه آذربایجان از سلسله جبال سهند گرفته تا میانه و چهل هزار (خانوار) دیگر را در استان خراسان اسکان دادهاند. از چهل تیره طایفه شقاقی آنچه بخاطر دارد بشرح زیر است:
1- آریانلو که به لهجه آذری اورانلو تکلم میکنند.
2- زعفرانلو که به لهجه آذری زخورانلوتلکم میشود (زاخرانلو، زاکرانلو).
3- بالکانلو (این ایل به پالکانلو معروف و در درگز و قوچان اسکان دارند و بین قوچان و ترکمن صحرا قشلاق و ییلاق میکنند).
4- پسیرانلو (احتمالاً همان ایل سیل سپرانلو میباشند که در مرز ایران و روسیه سکونت دارند و جزء ایل بیچرانلو هستند.)
5- چرکتانلو
6- بادانلو ( همان تیره بادلانلو قوچان میباشند که به بهادری تغییر نام دادهاند)
7- یار احمدلو
8- میرسلطانلو
9- گورانلو
10- موصانلو
11- فتحعلی خانلو
12- توشمانلو
واژه اروانلو تحریف شده آریانلو، و واژه بادانلو تحریف شده از واژه ماد، است از این طایفه نویسندگان و خطاطان و شعرا و سرداران نامی برخاستهاند.
فرقه سیوم در خراسان از ایلات قدیم ایرانی الاصل یکی فرقه کرد اند که آنها یک صد و چهار جماعت مخلوط به چهار طایفه بزرگ اند. یکی از آن چهار طایفه، طایفه زعفرانلو است که بالفعل سردار آنها ممش خان نام دارد، و قلعه چناران در تصرف انها است. جمیع کوهستان اخلومد، ییلاقات و قشلاق ایشان است. بقدر یک صد و هشتاد هزار خانوار در زمان سلطان شهید (شاه سلطان حسین صفوی) تخمین شدهاند جوانان خوشرو و بلندقامت و قوی هیکل و دلیر، و لشکر ایشان تمام سواره میباشند. و یکصد کس از این سوار را با هزار سوار دیگر قوم برابر دانستهاند و در جنگلها تفنگ برنمی دارند. جنگ به تفنگ مردان نیست، چرا که زنی میتواند که با صد سوار برابر باشد، از گلوله جانش بستاند، و توپ هم برای قلعه شکنی است، و از این قسم جنگ را حیله وری گویند. چنانچه جنگ آنها از نیزه و شمشیر، و قلیلی از آنها تیر و کمان هم استعمال مینمایند.
طایفه دوم از فرقه کرد را سعدانلو گویند و حالا سردار ایشان امیرگونه خان است و خبوشان در تصرف اوست. جماعت بسیار در طایفه او مخلوطند. بقدر یازده لک خانوار در عهد سلطان شهید تخمین شدهاند. ایلات ایشان از مجبریک تا شیروان قلعه و تا قریب به بوج نرد (بجنورد) در صحرا و کوهستان مینمایند. پدر همین امیرگونه خان محمدحسین خان (بیگلر بیگی) بود که از نادرشاه بغی نمود، و نادر شاه به دفع او میرفت که در راه کشته شد.
در کوههای پر فراز و نشیب بر همه چیز ترجیح میدادند و از محرومیتها و سختیهایی که به ازای استقلال خود میکشیدند بر خود میبالیند.
بی تردید این گفتهها گوشه ای از حقیقت را در بردارد، و بر روی هم عشایر از بیم آن که استقلال خود را از دست دهند تا این اواخر هم در برابر اسکان (دادنهای دولتی) ایستادگی کردهاند.
زنان کرد بویژه زنان کرمانج خراسان از آزادی اجتماعی و سیاسی نسبی برخوردارند و مکرر اتفاق افتاده است که آنان حرف خود را بر کرسی نشانده و نظریه خویش را در امر رهبری ایل تثبیت نمودهاند. بطور کلی هیچ تفاوت حقوقی و امتیاز اجتماعی بین زنان و مردان کرد وجود ندارد، بلکه برتری هر یک از این دو عنصر بستگی به لیاقت و شایستگی آنان دارد.
زنان و مردان نام آور کرمانج از دلیرترین و سلحشورترین و آزاده ترین فرزندان ایران زمیناند که در جهت حفظ استقلال میهن تمام رنج و سختی و ناگواریها را بر خود خریده، و مهاجرت آنان به خراسان نیز در راستای همین مقصود بوده که با ایثار جان و مال و فرزند از مرزهای این خطه وسیع دفاع کرده و حفظ خراسان در آغوش وطن را یا نثار خون و ضرب شمشیر دشمن کش خویش تضمین نمودهاند.