جای پا-اثر-نشانه-رد
آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)
دست از پا دراز تر-مایوس شده-ناموفق
دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران
زیر شلواری-زیر جامه
الف به خاک کشیدن(خجالت کشیدن)
پاتیل در رفته-پیر و شکسته
حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند
با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن
آبی از کسی گرم نشدن(بهرهای از کسی نبردن)
خود را بستن-پول دار شدن
بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن
تنگاتنگ-بسیار نزدیک به هم-بدون فاصله
جنب و جوش-فعالیت-کوشش و تقلا
راه انداختن کار کسی-وسیله ی تسهیل انجام شدن کار کسی را فراهم کردن-رو به راه کردن کار کسی
دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود
بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی
پَخ دار-چیزی که تیزی لبه های آن گرفته شده باشد
از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)
انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)
بازرس-مامور بررسی و کنترل
بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن
زرت و زورت-زرت و پرت
خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن
از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن
آهن کهنه به حلوا دادن-معاملهی پرسود کردن
خواربار-ارزاق-خوراک
از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)
دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن
دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است
رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم
حال و احوال-وضعیت-کیفیت
حاجی حاجی مکه-دیر به دیر به دیدار کسی رفتن
برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی
اسبابچینی-دسیسهچینی-توطئهچینی
تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن
خوش حرکت-خوش رفتار-طناز
از سفیدی ماست تا سیاهی زغال-همه و همه چیز
رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی
بُرد-قدرت پرتاب-پیروزی بر حریف
از عزا در آوردن(به دورهی عزاداری پایان دادن)
پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن
دل خوشکنک-مایه دلخوشی اندک-آن چه بی پایه ولی مایه ی خرسندی است-گول زنک
به روی خود نیاوردن-اهمیت ندادن-به سکوت برگزار کردن-خود را به آن راه زدن
پشت و رو کردن-برگرداندن جامه به صورتی که رو پشت و پشت رو شود
دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن
زالو-آدم سمج
خیز گرفتن-آماده ی حمله شدن-در نظر گرفتن مسافتی برای اطمینان از رسیدن به مقصد
خاک به دهنم-زبانم لال
چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن
بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان
از خشت افتادن(بدنیا آمدن)
پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن
چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس
آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدتها تصادفی آشنایی را دیدن
چول-بیابان
از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن
جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن
تریاک خوردن-خود را با تریاک مسموم کردن
دله کاری-پرداختن به کارهای پست و کم درآمد
چینی بند-چینی بند زن
پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است
آغبانو-لقبی برای زنان محتشم و بزرگ
خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل
پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن
آفتاب چریدن-بیکار بودن-چیزی برای خوردن نداشتن
خون به پا کردن-دعوا و آشوب راه انداختن-سر و صدا و جنجال کردن
خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن
چشم مالیدن-هوشیار شدن-از غفلت در آمدن
برادر زاده-فرزند برادر
زنده شدن-حق بازی دوباره پیدا کردن
چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی
زور شنیدن-نحمل جور و ظلم کردن
چله داری کردن-مراسم عزای چهلم کسی را به پا داشتن
دور افتادن-فاصله گرفتن-پرت افتادن
اسکلتبندی-طرحریزی-زیرسازی
داش-لوطی-مشدی
دو به هم اندازی-فتنه انگیزی-سخن چینی
اَنَک شدن(تحقیر شدن، خجالت کشیدن)
حجله خانه-اتاق شب زفاف
چشم بلبلی-دارای چشم گرد-نوعی لوبیا
اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند
بیسار-فلان
بارک الله-آفرین خدا بر تو باد-آفرین
بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت
خیر ببینی-دعایی است در حق کسی که کمکی کرده باشد
بار فروش-فروشنده ی میوه و خواربار در میدان
دومندش-دوم از آن
در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن
از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن
اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))
تازه وارد-کسی که تازه وارد شده است
تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی
پینه کردن- پینه بستن
بد قلق-بد عادت-بد ادا
اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)
خندیدن به ریش کسی-کسی را مسخره کردن
جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند
آدم بگو بخند(شیرینزبان و بذلهگو)
آمدکار-شگون-فال نیک-خجستگی
جامغولک-حقه-حیله
دهن کجی-ادا و شکلک به قصد مسخره کردن-بی اعتنایی
دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق
خرج تراشی-هزینه درست کردن
از چشم کسی برق پریدن-شدت ضربهای را که به کسی وارد شده است نشان میدهد
چاله سیلابی-نگا. چاله خر کشی
رو نشان دادن-چهره نمایاندن
حاج بادام-گونه ای شیرینی از آرد و بادام و شکر
خانه خراب-بدبخت شده-بی چیز شده-زیان دیده
حال آوردن-به هوش آوردن-از ناراحتی بیرون آوردن-کتک زدن
انگشتنگاری(ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده)
دست و بال-دور و بر-اطراف
آفتابهدزد(دزدی که به ربودن چیزهای بیارزش بسنده میکند)
جادو و جنبل-دعاهایی که برای قضای حاجات یا دفع بیماری و از این قبیل می خوانند
آتش بیباد-ظلم-می
رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار
آزگار(زمان دراز)
بده بستان-داد و ستد-معامله
آتشِ بسته-طلا
بجا-شایسته-در هنگام مناسب
ذاق و زوق-زن و بچه-سر و صدا و نق نق بچه
به جان هم افتادن-با یکدیکر درگیر شدن
خط دادن-سرمشق دادن-فکر کسی را هدایت کردن
خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی
تیر کشیدن-درد کردن عضوی از بدن
پکاندن-ترکاندن
خبرنگاری-کار خبرنگار
چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس
اُرُسی(کفش)
توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم
ابرو پاچهبزی(دارای ابروی پهن و پرمو، ابرو قجری)
خوش حرکت-خوش رفتار-طناز
چاک دادن-شکافتن-پاره کردن
چُرتی-اهل چرت زدن-ضعیف-مردنی
چته ؟-تو را چه می شود ؟
آش هفت جوش(قضیهی پیچیده)
پدر سوختگی-بد سرشتی-زرنگی-رندی
تو نگو من بگو-مشاجره-بحث
اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)
جان جانی-صمیمی-یکدل
چار ستون بدن-استخوان بندی-اسکلت بدن
چوچول باز-دغل-بی حیا
آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعهای که احتمال فرخنده و نحسبودن هر دو در آن هست)
این دنده آن دنده شدن(این پهلو آن پهلو شدن)
انسان-آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی
دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن
پا بر جا کردن-اثبات-مستحکم کردن
اُزگل(بیسروپا، کم شعور و بیشخصیت)
چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده
چوب پوش کردن-با چوب پوشاندن
اختر در پیراهن کردن-بی قرار کردن
خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن
آدم عوضی-کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست-بدطینت
چله-چاق-چرب و چیلی
چار میخ-اذیت و آزار سخت
خوشی زیر دل کسی زدن-به بخت خود پشت کردن-موقعیت خوب را با ندانم کاری از دست دادن
جای مهر گذاشتن-چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن
پُز دادن-خودنمایی بی جا کردن-فیس آمدن
ریقش را در آوردن-بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا
اگر بمیری هم-بههیچوجه-هرگز
زُل زُل-نگاه کردن زل زدن
تک پا-زمان کوتاه-در فرصتی بسیار اندک
اصحاب منقل-اهل گفتوگو و سخن
آواز دهل(چیزی که تنها سخنگفتن دربارهی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد میگویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)
چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن
چراغانی کردن-جشن گرفتن
کسی را اذیت و آزار کردن
پیشکار-رییس دارایی شهر یا استان
خشتک نشور-آدم پست و بی ارزش
زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن
جیب بری-دست بردن در جیب دیگران به قصد دزدی-شارلاتانی-حقه بازی
پاشیر-گودال پای شیر آب
دم به ساعت-هر ساعت-هر لحظه
خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن
آب شدن و به زمین فرو رفتن(دود شدن و به آسمان رفتن)
حساب باز کردن-افتتاح حساب بانکی
دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن
اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن
الف شدن اسب-هر دو پا بلند کردن اسب
بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن
بی سیم-دستگاهی که بدون سیم کار می کند
جیم شدن-بدون سر و صدا فرار کردن
خوش مشرب-خوش معاشرت-اهل گفت و گو
بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو
تازه عروس-دختری که تازه ازدواج کرده است
بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور
پف زدن-ورم کردن-بالا آمدن
آفتابهدزد-دزدی که به ربودن چیزهای بیارزش بسنده میکند
حساب کار را داشتن-متوجه موضوع بودن-جوانب کار را در نظر داشتن
دور تا دور-گرداگرد-اطراف
رشوه گیر-رشوه خوار
دَلِگی-هیزی-چشم چرانی
خرده حساب-طلب مختصر-دشمنی قبلی
تو در تو- تو به تو
روی دایره ریختن-روی داریه ریختن
دم و دود-مجلس گرم مهمانی-دود تریاک و شیره و سیگار و چپق
خشتک-وسط درز دو پا در شلوار
بند تنبانی-سست و رکیک-مزخرف و بی ارزش
آبجی خاکانداز(زن فضول و خبرچین)
دنگ و فنگ-طول و تفصیل-مقدمه چینی فراوان-تشریفات زیاد
بیخ پیداکردن کار-گره افتادن در کار-دشوار شدن کار
چروک افتادن-چین افتادن-ناصاف شدن
بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن
جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز
چشم و ابرو نازک کردن-ناز و افاده کردن
آسمانجل(ندار، بیچیز، کسی که رواندازش آسمان است)
در دار-دارای سرپوش
خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن
خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال
چرس رفتن-حشیش کشیدن
دیزی دِهناری-آدم بی ظرفیت و کم طاقت
دو دستی-با هر دو دست
پی بردن-دریافتن-آگاه شدن
از پیش بردن-با موفقیت انجام دادن
آشنایی به روشنایی انداختن(پس از مدتها تصادفی آشنایی را دیدن)
چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن
آبی از کسی گرم نشدن-بهرهای از کسی نبردن
آلکلی-معتاد به الکل
جاده صلف کن-کسی که موانع را از سر راه بر می دارد-آلت دست
آهوی مانده گرفتن(بیانصافی کردن، عاجزکشی کردن)
از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن
چهار خانه-شطرنجی-خشت خشتی
چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی
چُس بی طهارت-آدم حقیری که پایش را از گلیمش بیرون می گذارد
خیک محمد-آدم چاق و فربه
از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن
دل-معده
از شیر مادر حلالتر(چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست)
دق کُش-آن که از غصه و اندوه بسیار بمیرد
از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)
آسمانجل-ندار-بیچیز-کسی که رواندازش آسمان است
زیش ریش شدن دل-سخت ناراحت شدن-به گریه افتادن و از حال رفتن
حساب بالا آوردن-بدهکار شدن
از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز
دروغ دون-مطالب نادرست و سراسر دروغ
بیرون رفتن-به توالت رفتن
حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن
خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است
دبش-گس-دارای مزه ی ترش و گزنده
بشقاب پرنده-سفینه ی بشقاب مانند که از کهکشان آمده است . چیز پرنده ی ناشناس
از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامهی کاری
دنبال کردن-تعقیب کردن-اصرار و پافشاری کردن-پی گیری کردن
تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن
بستری-خوابیده در بستر-بیمار
دوبلور-دوبله کننده
چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن
دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن
دل و روده بالا آمدن-به حالت تهوع افتادن
الدنگ-بیکاره-مفتخور-بیغیرت
حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد
دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن
بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور
پَس-ناجور-خراب
باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن
دک و دهن-دک و پوز
خنگ خدا-نادان و کودن
درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها
داغان شدن-از هم پاشیدن-متفرق شدن
انگشتنگاری-ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده
پس افتادن-عقب افتادن اجاره و مانند آن-بهم خوردن حال کسی در نتیجه ی ترس
آتشبیار معرکه(فتنهانگیز میان دو دشمن)
از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)
بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن
آبدست-ماهر-استاد
تو ذوق زدن-ناخوشایند بودن-بر خلاف میل کسی سخن گفتن
تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت
چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن
آفتاب کردن(برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن)
پهلو فنگ-نگاه داشتن تفنگ به موازات و عمود بر زمین
آستین افشاندن(رقصیدن، انکارنمودن، انعام دادن)
بانی خیر-نیکوکار-کسی که اثر خیر از خود بجا گذاشته است
چنگولک-سست و ضعیف
داشتن-مشغول بودن
این پا آن پا کردن(دودل بودن، وقت تلف کردن)
خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن
دود-دخانیات-مواد مخدر
روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است
راه مکه-کهکشان
تل انبار-توده-انباشته
پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن
خوش غیرتی-زیاده غیرت نشان دادن-به طنز یعنی بی غیرتی کردن
تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند
خروس خوان-هنگام سحر
خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن
پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی
خیط کشیدن-خط کشیدن
در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن-ناسپاسی کردن
آخرین تحویل(قیامت)
ته چین-نوعی پلو که در آن گوشت بره یا مرغ پخته را در ته دیگ می گذارند
خنک شدن دل-آسایش خاطر پس از گرفتن انتقام
روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن
بی حوصله-ناشکیبا-شتابزده
دست کسی به دهانش رسیدن-از تهی دستی بیرون آمدن-محتاج نبودن
داداش-برادر-لفظی برای ابراز صمیمیت
جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت
ریشه دار-با سابقه-قابل اطمینان-محکم
دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف
حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه
زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن
حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن
الدرم بلدرم کردن(بد و بیراه گفتن، ناسزا گفتن)
اخت بودن-سازگار و هماهنگ بودن-مانوس بودن
روغنی-آلوده به روغن
خلیفه-مبصر مکتب خانه-ارشد کلاس
چوغ-چوب
دست بردن در چیزی-چیزی را تغییر دادن
حرز جواد-دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی
ریزه خوانی کردن-غرغر کردن-نق زدن-ایراد گرفتن
در چاه افتادن-فریب خوردن
جلبی-حقه بازی-فاحشگی
از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)
پیش بُر-کسی که زود کار را پایان می دهد
درگیری-گرفتاری-نزاع-جنگ
حضرت عباسی-راست و درست
خشک زدن-مات و مبهوت ماندن
آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)
دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن
دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن
جامغولک-حقه-حیله
دسته چاقو نشستن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو-چمباتمه نشستن
زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن
توپ در کردن-توپ انداختن
به کوچه ی علی چپ زدن خود-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی
دیدن کردن-عیادت کردن-زیارت کردن-ملاقات کردن
پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است
دست کسی را پس زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن کسی
خوشوقت شدن-شاد شدن-راضی شدن
خروار-کنایه از مقدار زیاد
به دست و پای کسی افتادن-با التماس تقاضای ترحم کردن-نهایت خاکساری کردن
دوگلاسی-سبیل نازک قیطانی
روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است
خوش معامله-خوش حساب-کسی که آلت تناسلی قوی دارد
زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن
چه صیغه ای است ؟-چه معنی داد ؟
درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه
تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز
چندر-رگ و ریشه ی گوشت
روزه ی گنجشک-روزه ی کله گنجشکی
اختلاط کردن-بیهدف از این در و آن در گفتوگو کردن
خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند
تیر مالی-لاغر-باریک-ضعیف-دختر بلند بالا
آب در جگر داشتن(توانایی مالی داشتن)
دو دستی-با هر دو دست
به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن
دول-آلت مردی به زبان کودکان
جیب بر-دزدی که در جیب دیگران دست می برد
روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن
پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن
زیر چاق-حاضر-آماده
آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)
خدمت کردن-دوره ی سربازی را طی کردن
زیر سبیلی در کردن-زیر سبیل در کردن
اشک تمساح(گریه ی دروغین)
از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز
روی دایره ریختن-روی داریه ریختن
دَرَ ک-در کوچک-برای نشان دادن بی اعتنایی نسبت به رویدادی بد به کار می رود
حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن
تخسی-شیطنت-شرارت-ناقلایی
بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند
چوب خط زدن-نشانه نهادن بر چوب خط
بو دادن-بوی بد دادن-مشکوک بودن
چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن
اختر شمردن-شببیداری
پشت چشم سنگین شدن-چیره شدن خواب
چلو صاف کن-آبکش
پت و پهن-دارای پهنای بیش از حد-کت و کلفت-گل و گشاد
الف(قاچ خربزه و از این قبیل، بچهی کوچک، سیخ، راست)
از پاشنه در آوردن-به هر گوشه و کنار سر کشیدن
جلز-نگا. جز
از دماغ فیل افتادن(بسیار متکبر و خودبین بودن)
جز جگر زده-نفرینی است به معنی دل سوخته بر اثر اندوه و مصیبت-گرفتار به بلا
آب بستن در چیزی(آبکی و رقیق کردن)
حلال واری-نگا. خلال وار
خشک و خالی-مختصر و ناچیز
خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید
خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن
از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)
تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن
افقی برگشتن-شهید شدن و روی دستها تشییع شدن
تنگاب آمدن-به جان آمدن
چوب به مرده زدن-از پا افتاده ای را آزار دادن-موضوع کهنه ای را تازه کردن
پکر شدن-کسل و عصبانی شدن
اتوکشیده(با سر و وضعی شستهورفته و مرتب)
افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)
تیر کردن-نشان کردن
رضا ترکی-پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.
آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن
جامه شور-رختشوی
زاله-کناره ی برآمده ی جوی-مرز کشتزار
خیکی-آدم چاق و فربه
دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن
بنا کردن-شروع کردن
خندق بلا-شکم
خوشبختانه-از حُسن اتفاق
خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن
خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح
آیینهی اسکندری(آفتاب)
تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد
زاغ چشم-کسی که چشمان آبی رنگ دارد
دوری و دوستی-دوری برای دوام و پایداری دوستی لازم است
جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک
چشمک-ایما و اشاره به چشم
تاب بازی-بازی کردن با تاب
دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد
دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که
پینه بستن-سخت شدن پوست کف دست و پا
تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند
دَدَر-بیرون-کوچه
دوا خور-معتاد به الکل
زهره کردن-بسیار ترساندن
دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران
پر کردن کسی-کسی را تحریک کردن
تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه
بی ریش-ناجوانمرد-نامرد
رگ زدن-بریدن شریان برای کشتن کسی
بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان
بند کردن-محکم کردن
چیزیش شدن-رازی در دل داشتن-حال غیر عادی داشتن
بستری-خوابیده در بستر-بیمار
بریدن از هم-قطع رابطه کردن
آمده(شوخی و لطیفه)
آخش درآمدن(از درد نالیدن)
برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر
حرف گوش کن-حرف شنو
رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن
خالو-دایی-کلمه برای خطاب در جنوب ایران
خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن
دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن
پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان
دور و بر-اطراف-پیرامون
حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود
دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده
از دهان در رفتن(پریدن حرفی از دهان، بدون پیشبینی سخن راندن)
دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن
دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی
حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ
تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه
خوش مشرب-خوش معاشرت-اهل گفت و گو
دوا شور-شستن فرش با نوعی دوای جلا دهنده
از خجالت آب شدن(بسیار شرمنده شدن)
خشکه بار-نگا. خشکبار
جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری
به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن
به دل چسبیدن-مطبوع و گوارا بودن
چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک
حواس پرتی-پریشان حواسی-فراموش کاری
خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن
پیش فروش کردن-پیش از آماده کردن کالا آن را فروختن
دستِ دلبر-گران قدر-عزیز
برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن
خون گرفته-آن که قتلی کرده و نگرانی آن او را از حال عادی خارج کرده است
دست به روی کسی بلند کردن-کسی را کتک زدن
جیب بر-دزدی که در جیب دیگران دست می برد
جوجه خوردن-مرفه بودن-در ناز و نعمت زیستن
اَکه ننه(آدم آبزیرکاه)
زیر دُم سُست-زن منحرف
زهر چشم-نگاه خشم آلود
پنج تن آل عبا- پنج تن
آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)
آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن
دهان به دهان گذاشتن-دهان به دهان شدن
چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق
روی دایره ریختن-روی داریه ریختن
در به دری-بی خانمانی-آوارگی
بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد
بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز
دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن
از آب روغن گرفتن-از هر اتفاقی بهره برداشتن
پا گذاشتن-وارد شدن-رسیدن
برخورد کردن به تریج قبای کسی-گران آمدن-بی دلیل ناراحت شدن-به کسی توهین شدن
دل کسی آمدن-دل آمدن
آتش بیباد-ظلم-می
آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی
خون کسی را به جوش آوردن-کسی را بسیار خشمگین ساختن
آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)
زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد
رفتن و کشک خود را ساییدن-پی کار خود رفتن و فکری به حال خود کردن
تَشَر-پرخاش-عتاب-سرزنش آمیخته با فریاد
تو پوزی-تو دهنی
تک و توک-به ندرت-کمی
از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن
دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است
آتشبیار معرکه(فتنهانگیز میان دو دشمن)
آجیل مشکلگشا-آجیلی که برای گشایش کار میخرند و بین مردم متدین پخش میکنند
دو لول-اسلحه ای بلند دارای دو خانه برای فشنگ گذاری
چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن
تر دماغ-سرحال-شنگول
آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)
خرج اتینا کردن-پولی به مصارف بی هوده رساندن
پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز
خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن
جیر و ویر راه انداختن-داد و فریاد راه انداختن
راه اندازی-راه انداختن
روی غلتک افتادن-جریان دلخواه و طبیعی را به دست آوردن-دور برداشتن و سرعت گرفتن
درآوردن شکلک-ادا در آوردن
خاک برداری-بردن خاک های اضافی برای آماده کردن زمین ساختمان
اما توی کار آوردن-شک و تردید درست کردن-اشکالتراشی کردن
خارش گرفتن-به خارش افتادن بدن
افطاری-خوراکی که برای گشودن روزه میپزند
تار و مار-متفرق-پراکنده
زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید
حق آب و گل-امتیاز-اعتبار
زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن
از خیر چیزی گذشتن-از چیزی صرفنظر کردن
اُق گرفتن(حالت تهوع پیدا کردن)
بیرون زدن-ناگهان از جایی بیرون رفتن
پا در رکاب-حاضر و آماده
زیر چاق بودن-برای کاری آماده بودن-کاری را بلد بودن
پینه-وصله-پوست سخت شده
زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن
از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)
تریاک خوردن-خود را با تریاک مسموم کردن
دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری
خدا داده به فلانی-بختش یار بوده
ریقش درآمدن-بیرون زدن مواد درون امعا و احشا
ختنه سوران-جشنی که به هنگام ختنه کردن نوزاد پسر بر پا می کنند
چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن
خاکه-خرده ی هر چیزی
تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن
آشی شدن(سوراخسوراخشدن بدن از ترکشهای فراوان)
بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن
از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن
اداره بازی(پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری)
رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ
از سر و کول هم بالا رفتن(برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن))
پرت و پلا-تار و مار-پراکنده-بی معنی-مزخرف
به تر تر افتادن-اسهال گرفتن-دچار شکم روش شدن
خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی
پیاله فروش-میخانه چی
چاچول-حقه باز-شارلاتان
دست به سر و روی کسی کشیدن-کسی را نوازش کردن-کسی را اندکی آرایش کردن
از زور پسی(از روی ناچاری، اجبارن)
پهن شدن آفتاب-روز شدن
خنک کردن-سرد کردن
برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن
چشم انداختن-نگاه کردن
المشنگه-هیاهو-آشوب-جنجال-داد و قال
بالا کشیدن-مال کسی را به ناحق خوردن
پس مانده-ته مانده-به کنایه به زن طلاق گرفته گفته اند
چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند
زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن
دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر
آبِ خشک(آب بسته)
خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما
بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن
حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن
توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک
پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش
چغاله بادامی-چغاله بادام فروش
برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی
ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)
تپق-گرفتگی زبان
جفت بودن-در جای خود قرار داشتن
دست به سر و روی چیزی کشیدن-چیزی را تعمیر و تمیز کردن
خر-نفهم و کودن-بزرگ-زیاد
پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند
زاپاس-ذخیره-یدک-آدم بی مصرف و زوار دررفته
تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند
تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی
خلق تنگی-عصبانیت-خشمگینی
جوشانده-دارویی که آن را در آب می جوشانند و عصاره ی آن را به بیمار می دهند
دست پاچه-شتاب زده-مضطرب
آزگار-زمان دراز
در به دری-بی خانمانی-آوارگی
خداحافظی کردن-به درود گفتن
چماق-چوبدست-گرز
جملگی-تمامن-سراسر
بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز
حیف و میل کردن-زیاده روی در مصرف و خرج کردن
از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بیمیلی تظاهر کردن)
ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن
جن زده-دیوانه
خرده حساب با کسی داشتن-با کسی دشمنی قبلی داشتن
خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه
ختنه سوران-جشنی که به هنگام ختنه کردن نوزاد پسر بر پا می کنند
اوراق شدن-از هم پاشیدن-از کار افتادن
پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن
بد آوردن-بد شانسی آوردن-زیان دیدن بر اثر پیشامد بد
آتشپا-فرز و چالاک-بی قرار
دریافت-گرفتن-ادراک
جفنگ گفتن-یاوه گفتن-هرزه درایی
خود را خراب کردن-خود را کثیف کردن
برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن
به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن
بدون معطلی-بی درنگ-فورا
جوال پنبه آوردن-حرص و طمع زیاد داشتن-میل و علاقه ی فراوان داشتن
درز گرفتن-کوتاه کردن سخن-اصطلاح خیاطی برای کوتاه کردن اندازه ای در لباس
حرص خوردن-عصبانی شدن
چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن
تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی
چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق
جان کسی به نانش بسته بودن-بسیار خسیس بودن که حاضر باشد جان بدهد نان ندهد
جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن
جوش خوردن زخم-به هم آمدن سر زخم و پوست نو آوردن
ریش دادن و ریش گرفتن-ضمانت کردن-متعهد شدن
دست و دل کسی به کار نرفتن-میل به کار نداشتن
خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن
اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)
بابا بزرگ-پدر بزرگ
از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)
تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن
در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن
از دماغ فیل افتادن-بسیار متکبر و خودبین بودن
خوش داشتن-دوست داشتن-علاقه مند بودن